سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا سخن که از حمله کارگرتر بود . [نهج البلاغه]
مهدی
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  •  سراغ کی می خوای بری

     مادربزرگِ قصّه گو، باز واسَمون قصّه بگو

    شب با هزار تا پنجره، نشسته با تو روبرو

    مادربزرگِ قصّه گو،قصّه ی امشبت چیِه؟

    رو بغض ِ خط خورده ی شب این دفِ نوبتِ کیه؟

    با یکی بود یکی نبود از کی می خوای قصّه بگی؟

    از زیر ِ گنبد کبود سراغ ِ کی می خوای بری؟

    قصّه ی امشبُ بگو به اسم ِ کوچه گردِ پیر

    که بی هوا تو شهر ِ ما ، شُد یه غریبه، یه اسیر

    به اسم اُون که زندگیش، اسیر ِ تقدیر ِ بَدِ

    دستای شوم ِ سرنوشت، قرعه به اسمِ اُون زده

    همون که با هر نفسِش مرگُ شماره می زنه

    زندگی تو رگاش داره، یواش یواش جون می کَنِه

    اُونکه یه روز مثل همه، عشقیُ آرزویی داشت

    تو کُنج خلوتِ دلش، واسه دلش دونه می کاشت

    امّا کلاغِ حادثه، تمومِ دونه هاشُ خورد

    اَبرِ غلیظِ نارفیق خورشیدِشُ به شب سپرد

    حالا دیگه شب که می شه، تو شهرُ کوچه هاش وِلِ

    تنها رفیقِ آمپولش، صدای تاپ تاپِ دلِ

    مادربزرگ قصّه نگو، همین که گفتی کافیه

    می گن که کوچه گَردِ پیر، به مرگِ قصّه راضیه

    فردا سراغِ پیرمرد، هیش کی تو کوچه ها نره

    تو آمپولش پُر از هواس، اُون روی ِ خطِّ آخره..      شاعر مهدی اکبری



    جاوید ::: پنج شنبه 85/7/13::: ساعت 12:39 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 91
    بازدید دیروز: 5
    کل بازدید :104835

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    مهدی
    جاوید
    از این بیهوده چرخیدن چه حاصل؟پیاده میشوم دنیا نگه دار......!

    >> پیوندهای روزانه <<
    کسب درامد به راحتی درخانه [144]
    [آرشیو(1)]

    " style="cursor:hand" onclick=toClip(dlsrc.value);>

    >> <<
    مهدی

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<